۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه


شکر می گویم خدا را چون که او، عشق پاکی چون تو داده بر دلم
تو نمی دانی که دلدارم تویی، تو کنی حل کلیات مشکلم
چشم بر راهم که آیی ازسفر، آری از آن غیبت طول و دراز
تا تو آیی پیش قلبم میکنم، تا سحر من با خدا راز و نیاز
کاشکی باشد برایت بی خطر ، این سفر چون چشم بر راه توام
کاشکی می آمدی- می آمدی- بی قرار صورت ماه توام
مهربانی را بیاور بهر من ، من ندیدم مهر را از هیچ کس
تو قبولم کن که مشتاق توام ، تو برایم باش گاهی هم نفس
دردلم صد بار دیدارتو را از خدای خود تمنا می کنم
تو که می دانی همیشه در دلم آرزوی چشم بینا می کنم
در دلم می خوانم اسمت را زیاد ،چون همیشه در دل و جان منی
تو نگاهم میکنی از دورها ،من که می دانم نگهبان منی
دوستت می دارم واین دوستی خالص وپاک است همچون عشق من
باورم کن راست می گویم به تو ،من صداقت دارم اندر این سخن



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر