۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

یک شب سرد است و من پائیزیم
استخوانهایم پر از سرمای غم
یک قدم آی و مرا گرما ببخش
کاش گرمای حضورت حس کنم
روز و شب دردم شده درد فراغ
از زمانه سخت من ناراضیم
می کشم از دوریت هر دم عذاب
من چرا باید ترا حاشا کنم
دستهایم را بگیر در این غروب
گشته ام زیر غم ایندرد خم
روزگارم بی بهار و بهار
من بدون تو زمستانم ، غمم

۱ نظر:

  1. امید وارم روزی همه فاصله ها بین عشاق برداشته بشه و همه عشاق به همدیگر برسند. و ای کاش روزی شود که همه بتوانند غرق در عشق الهی بشوند. و در عشق خدا غرق شوند.شاد باشید

    پاسخحذف